اسم:love and lie
قسمت دوم
نویسنده کیم یاسی
کوک-*منتظر شدم نامجون کاملا بره وقتی رف همه سرما. رو از خودم کندم دمپایی مو پوشیدم رفتم پشت در اتاقش....نفسم در نمیومد.یه نفس عمیق کشیدم...موهامو مرتب کردمو در زدم*
تهیونگ-بیا تو'
کوک-سلام 😠
تهیونگ-*تا دیدمش بغضم گرفت*بهتری؟
کوک-چی شد دیشب؟
ته-فک کردم بری کلاب برا همین اومدم دنبالت...دیدم که تو یکی از اتاقا مست کردیو چنتا دختر....😔
کوک-عه؟برات مهم شدم؟از کی اون وقت؟
ته-چرا اینجوری حرف میزنی؟؟هان؟؟؟؟
کوک- لنتی من دوست داشتم میفهمی...ارررههه*بلند گفتم*
ولی تو...دوروغ گفتی....هزار باد اون صحنه رو برای خودم مورور کردم
هر بار گفتم دروغه..اشتباه کردم...گفته دوسم داره ...
ته-هووووو داری تند میرررررری...اشتباه کردییییی...مگه اصن میدونی داستانوووووووهااا؟اره من دوست دارم.عاشقتم...
کوک-چرا؟چرا؟چرا؟؟؟چرا باهش بودی چرا باهاش خوابیده بودی چرالباس تنت نبودها؟؟من اشتباه دیدم ارهه؟؟؟نمیتونم باور کنم تو..تویی که اولین بوسمو بهت دادم بیای بشی مث قبلت جند.-ده عالم.اشتباه میکنم؟
ته-بیب تو عاشقمیمیدونم
کوک-دیگه من بیبی تو نیستمممم.ما فقط همکاریم همین😟🙃
ته-ولی...ولی من عاشقتم
کوک-عادتت شده به حرکی میرسی اینو بگی؟اره؟یه شب باهاش باشی بعد یکی دیگه؟
ته-گفتم اونجوری که فکر میکنی نیست اقای جعون جانگ کوک*داد زد و بلند شد*
کوک-*همه جا سکوت شد**از جاش پاشد اومد سمتم اومد اومد اومد...تا یه وجبیم واستاد*
اشکام درومد
ته-میخوای بدونی؟
کوک-سرمو به نشونه اره تکون دادم
ته-پس بشین
کوک😢
ته-اره من اینجوری بودم.ولی...ولی تا قبل تو.تا قبلت باهرکی بودم.تو عشقو نشونم دادی.بعد دعوا باهاتو اون پارتی مسخره که علت داشت گفتم نرو..رفتم بیرون...تو خیابون نشستم ...راه رفتم..تو پارک بودم که دیدم یکی شبیه جیمین داره کتک میخوره...خودش بود ..نجاتش دادم و بردمش اتاقم .خونای صورتشو شستم.لباسشو داشتم عوض میکردم.که دیدم داره هزیون میگه....انگار الکل مصرف کرده بود
دستمو گرفت و گفت عاشقمه.میدونیتم داره چرت میگه ولی یدفعه پرتم کرد رو تخت و... بقیشم که میدونی
من دوست دادم..خیانت ؟من؟باتو؟
کوک-که اینطور*بدون هیچ هرفی رفتم سمت در*
ته-بیب*دستش رو دست گیره بود ولی صبر کرد*میانه بیبی
کوک-*مکث کردم....ولی بعدش رفتم